۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

در دو عالم،به هیچ کار نی ایم

روزی قزل ارسلان به ظهیرالدین فاریابی که ریشی سرخ رنگ داشت می گوید:
آیا برای ریش سرخت هم شعری سروده ای؟
ظهیر الدین بلافاصله این قطعه را می خواند:چون بدین گفتنم نیاز آمد / مثلی لایقم،فراز آمد
عالمی،بر فراز منبر گفت: / که چو بیدار شد برای نهفت
ریش های سفید،روز گناه / بخشد ایزد،به ریش های سیاه
باز ریش سیاه،روز امید / باشد اندر پناه ریش سفید
مردکی،ریش سرخ،حاضر بود / دست در ریش زد،چو این بشنود
گفت ما خود در این شمار نی ایم / در دو عالم،به هیچ کار نی ایم
بنده ،آن سرخ ریش مظلوم است / که ز انعام شاه محروم است!

هیچ نظری موجود نیست: