۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

بهر ما بهتر از او پیدا کن

در بحبوحهء جنگ جهانی دوم ،منشی مدیر کل جیره بندی کالاهای اساسی ،مقدار زیادی کوپن دزدید و دستگیر شد اما دو روز بعد با قرار وثیقه آزاد شد.یکی از شعرا در روزنامه بابا شمل قطعه ای سرود و گفت که:این خانم منشی زن سالخورده ای است و بخاطر رخ زیبایش آزاد نشده است.
مرحوم رهی معیری در پاسخ به شعر روزنامه بابا شمل شعر زیر را سرود:
ای که شیخ الشعرایی ما را / شاعر نغمه سرائی ما را
من نگفتم که هلن یار من است / یا هلن شمع شب تار من است
یا بود بر دل من داغ هلن / یا منم زاغچهء باغ هلن
گفتم این رند سیه گیسو کیست / وین سیه نامهء مشکین مو کیست
که چنین راه به دلها دارد / در دل پیر و جوان جا دارد
که مراد وکلا می باشد / عبد او عبده ما می باشد
در پی حسن خدادادی او / همه کوشند به آزادی او
سال او گر زچهل افزون است / زچه رو لیلی هر مجنون است
دورهء حسنش اگر طی شده است / فرگسن از چه خر او شده است
ور تو ای یار پسندیدهء ما / واقف این دل غمدیدهء ما
واقف راز مگو می باشی / آگه از پیری او می باشی
لاجرم دست کرم بالا کن / بهر ما بهتر از او پیدا کن

هیچ نظری موجود نیست: