۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

گربه کش می رود ز روغنها

استاد محمد قهرمان می نویسد:
اخوان ثالت پس از گرفتن دیپلم به تهران آمد.مدتی در یکی از دستگاههای فرهنگی مشغول به کار شد.سپس در پلشت به تدریس پرداخت.بعد به کریم آباد ورامین رفت که معلم و مدیر دبستان بود.در اواخر اسفند 1328 چند روزی را مهمانش در کریم آباد بودم و چون به طنز علاقمند بودم ، بعد از خداحافظی در کنار جادهء کریم آباد ورامین قطعه زیر را سرودم:
تاجری داشت همسری زیبا / نوکری هرزه نیز بود او را
کم کمک این جوانک نایاب / سر نخ داد با زن ارباب
داشت یک روز بوسه بر می چید / از لب زن،که تاجر او را دید
بوسه خورد و نکرد نامردی / گفت ارباب را به خونسردی
گربه کش می رود ز روغنها / زنتان بو کند دهان مرا


هیچ نظری موجود نیست: