۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

شرمنده از آنم که نباشم به سرایم

در زمانی نه چندان دور اکثر کسب علاقه مند بودند که در ابتدای مغازه و محل کارشان اشعاری را با خط درشت بنویسند؛مثلا" در گرمابه های عمومی نوشته بودند:
هر که دارد امانتی موجود / بسپارد به بنده وقت ورود
نسپارد،اگر شود مفقود / بنده مسئول آن نخواهم بود
ویا در مغازه ها ی نجاری می نوشتند:
فخرم همین بس است ز اصناف محترم / نجارم و زنوح نبی ارث می برم
ویا بر درب مطب پدر دکتر شجاع الدین شفا در نزدیکی حرم حضرت معصومه (س)نوشته شده بود:
حریم حضرت معصومه این جا،بیت سبط مصطفی این جا
اگر خواهی دوا این جا،و گر خواهی شفا این جا
استاد امین پس از بیان مطلب فوق در مجله حافظ آبان ماه 1389 می نویسند:
حالا کاربرد ادبیات منظوم به پیغام گیر ها نیز منتقل شده است. چنانکه آقای محمود صمصامی مهاجر_قاضی سابق دیوان عالی کشور_در پیغامگیر تلفن خود ضبط کرده اند:
شرمنده از آنم که نباشم به سرایم
تا با تو سلامی و علیکی بنمایم
گر لطف کنی،نمره و پیغام گذاری
البته دهم پاسخ،آن گه که بیایم

هیچ نظری موجود نیست: