۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

سراپا آتش اما خامشی تو

در همان ایامی که با استاد روح الله خالقی آشنا شده بودم.روزی استاد را در راهروی رادیو ملاقات کردم. او از شعر"ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن" که بر روی آهنگ شان سروده بودم تشکر کردند.تا آنکه چند روز بعد آقای پیرنیا دوباره خواستند بر آهنگ دیگر استاد شعری بگذارم، با کمال افتخار پذیرفتم.
مرحوم بیژن ترقی در ادامه می نویسند:ترانه "بلا دل"را سرودم و در استودیو گلها ضبط و پخش شد:
خدا دل ای خدا دل / بلا دل مبتلا دل
خدایا با که گویم / ندارد آشنا دل
بدین افسرده جانی / نیفتد از نوا دل
گناه او همین بس / نبوده بی وفا دل
نه پایی تا گریزی نه دستی تا ستیزی
مزن بر سر تو ای،بی دست و پا دلم،بی دست و پا دل
از این بیگانگی بدین دیوانگی که زد نقش ترا دل
بدین افسرده جانی / نیفتد از نوا دل
گناه او همین بس / نبوده بی وفا دل
در آتش چرا نشسته / ندیده کجا نشسته / نسوزد مگر چو ما دل
شراب بی غشی تو آتشی تو خامشی تو
سراپا آتش اما خامشی تو خامشی تو
خدا دل ای خدا دل / بلا دل مبتلا دل

هیچ نظری موجود نیست: