۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

می نوش زجام و کم ز جم یاد آور

وقتی ارسطو در برابر آتنیان از اسکندر حمایت کرد و او مجسمهء ارسطو را در میان شهر نصب کرد،خصومت را به منتهی درجه رساند،تا آنجا که پیروان افلاطون در آکادمی و شاگردان مکتب خطابی اریستو فراطس و مردمی که از بیانات تند دموستنس به هیجان آمده بودند،خواستار نفی بلد یا مرگ ارسطو شدند.در این میان اسکندر نیز از میان رفت و ارسطو نفی بلد را انتخاب و شهر را ترک کرد و گفت:نمی خواهد آتنیان جنایت دیگری بر ضد فلسفه مرتکب شوند!
معلم اول به شهر خالسیس رسید و مریض شد و در نهایت نومیدی با خوردن شوکران به زندگی خود خاتمه داد.
اما افلاطون نزدیک هشتاد سال عمر کرد و در آخرین سال عمرش به جشن عروسی یکی از شاگردانش رفته بود. فیلسوف پیر ساعتهایی را با خنده و شور گذراند. وقتی خسته شد در گوشه ای خلوت به استراحت پرداخت. سحرگاهان که جشن به پایان رسید به دنبال او رفتند تا بیدارش کنند،استاد را در خواب ابدی یافتند.
استاد باستانی پس از بیان پایان زندگی دو فیلسوف نامدار یونانی شعر زیر را می نویسند:
در حکمت اگر ارسطو و جمهوری / در قدرت اگر سکندر و فغفوری
می نوش زجام و کم ز جم یاد آور / گر بهرامی که عاقبت در گوری!

هیچ نظری موجود نیست: