۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

در هر کسی ز معنی نامش نشان نهند

مرحوم مهدی اخوان ثالث در نامه ای به دوستش آقای محمد قهرمان می نویسند:
"دیروز دوشنبه 20/12/41 بعد از ظهر پس از بیدار شدن از خواب شبانه روزانهء خود،خواستم تا وقت رفتن به اداره که سه چهار ساعتی بود،جواب نامهء تو را بدهم.بعد از نوشتن اینکه"نام تو را با قهر"چرا شروع کرده اند؟...ازین رو خواستم به مناسبت بیتی چند بسرایم و شروع به سرودن کردم.منصرف از رفتن به اداره شدم و تا پاسی از شب به یاد آن دوست عزیز ارجمند سرگرم این کار و گلاویز این معنی که به محبوبم نثار کنم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
اسما شنیده ام ز سما می کند نزول / در هر کسی ز معنی نامش نشان نهند
خیلی فرشته اند و چنین است کارشان /تا فی المثل نه نام چنین را چنان نهند
هر اسم را پدید شود وجه تسمیت/ وز بهر قفل راز کلید نهان نهند
بسته ست راه چون و چرا زانکه نامها / بر همگنان خلق زمین ز آسمان نهند
اما من این حدیث نمی دارم استوار / گیرم برونم از شمر همگنان نهند
ما در میان نهیم که انکار ما چراست / وآنانکه منکرند هم اندر میان نهند
پیزی افندیان زبون را به خیره،نام / رستم تکین به صولت و سهراب خان نهند
وین را که اعور است،گر اعمی ست،عین دین / آن را که اخرس است طلیق اللسان نهند
اسما گر از سماست،خبر را چرا عیان / خوانند خلق و حکم یقین بر گمان نهند
ویحک،چرا محمد ما را که بود و هست / دریای لطف و مهر،لقب قهرمان نهند؟
از روشنی و گرمی،با مهر ماند او / هان نام قهرمان زچه بر مهرمان نهند؟
او لطف محض،عین وفا،ذات مردمی ست / نامش سزد لطیف و لقب مهربان نهند
**
اینجا فرشته ای به زمین آمد از سپهر / زان سان که طیر پا به لب آشیان نهند
گویی که بود تابعه،زان جادویی گروه / کافسون شعر در نفس شاعران نهند
گفت:ای امید،ای که ترا نام می سزد / چاووش کاروان غمان زمان نهند
او قهرمان کشور نظم است و اهل فضل / گردن به حکمرانی این پهلوان نهند
امروز آن اوست تولای هندوان / وین قوم سر به سجده بر آن آستان نهند
نظمش به رتبتی ست که کسر آیدش،اگر / همتای نظممممم صائب جادوییان نهند
گر عرفی و کلیم برآرند سر زخاک / بس بوسه ها به کلک وی و آن بنان نهند
خواهند اگر به کنه یکی بیت او رسید / باید که تن به رنج یکی امتحان نهند
پیوند کرد بایدشان بیتهای خویش / تا زیر پای فکرت خود نردبان نهند
**
تا بر سپهر،مهر چو پوشید چشم و جهر / چندین هزار چشم دگر پاسبان نهند
مرد بخیل تا رمد از میهمان،ولی / قوم کریم،در بگشایند و خوان نهند
تا چهر عاشقان جفا دیده،فی المثل / باشد چنانکه آینه پیش خزان نهند
ای دوست،شاد خور زی و جاوید شادمان / کت نام و نعت،شاد خور شادمان نهند

هیچ نظری موجود نیست: