۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

بیژن ترقی در خصوص آشنایی اش با مرحوم روح الله خالقی می نویسد:
سالها قبل در یک روز تابستانی مرحوم داود پیرنیا،موسس برنامه گلها از من خواست تا بر آهنگ استاد روح الله خالقی(که آنروزها در کلاس درسش در رادیو شرکت می کردم) که به تازگی آنرا نواخته بود شعری بسازم.هنوز من در اتاق آقای پیرنیا مشغول گوش دادن به نوار ضبط شده بودم که شعر زیر را سرودم و وقتی آقای پیر نیا به اتاقش آمد به سویش رفتم و با تعجب زیاد شعر را به دستش دادم:
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن / ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر / تا که گلباران شود کلبهء ویران من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان / تا نسیم از سوی گل آمد،بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان،بنشین دمی / چون سرشکم در کنار بنشین دمی سوزم نشان
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن / ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر / تا که گلباران شود کلبهء ویران من
باز آ ببین در حیرتم / بشکن سکوت خلوتم
چون لالهء تنها ببین / بر چهره،داغ حسرتم
ای روی تو آئینه ام / عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهار / سر را بنه بر سینه ام

هیچ نظری موجود نیست: