۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

من عاشق جمالم و حاشا نمی کنم

مرحوم ابراهیم صهبا از شاعران و بدیهه گویان بنام معاصر ،زمانی مرحوم رهی معیری را با خانمی در شمیران می بیند و به همین مناسبت شعری را گفته و روز بعد در مطبوعات چاپ می کند.رهی معیری در پاسخ به شعر آقای صهبا چنین سرودند:
صهبا اگر به مستی ما طعنه می زند / من چون پیاله خنده به صهبا نمی کنم
گفتی که در کنار گلی دیده ای مرا / من عاشق جمالم و حاشا نمی کنم
غولان به کوه و بادیه تنها گذر کنند / من کار غول بادیه پیما نمی کنم
تا از قفای من نشتابد غزال من / سوی هوس به جانب صحرا نمی کنم
تنها شلنگ تخته زدن کار یابو است / من چون تو کار یاوه و بی جا نمی کنم
تو مست می شوی ز تماشای چشمه سار / من جز به چشم مست تماشا نمی کنم
با این تن ضعیف ربایم شکار خویش / و از هیکل سمین تو پروا نمی کنم
من نیز دیده ام ز رفیقان هزار چیز / لیکن رفیق را چو تو رسوا نمی کنم
ور طعنه می زند به نظر بازیم حسود / گویم که توبه می کنم اما نمی کنم

هیچ نظری موجود نیست: