۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

چون گهر در سنگ زی،چون گنج در ویرانه باش

دو سال قبل به دعوت سلطان حسین سنندجی بهمراه ایرج افشار به تونس رفتیم.از آنجا به دیدار قدیمی ترین مسجد عالم-بعد از مسجد حرمین- یعنی مسجد قیروان رفتیم.مسجد قیروان در سال پنجاه هجری بدست عقبه بن نافع پسر خاله عمرو عاص که با خراب کردن معابد قدیم و آوردن ستون ها ی معابد برای ساختن مسجد استفاده شد.


بعد از گذراندن دهها فرسنگ به قیروان رسیدیم تا مسجدی با صدهها ستون و ثانیا" قدیمی ترین مسجد جهان را مشاهده نمائیم. دربان مسجد اجازه ورود نداد و بعد از کلی حرف زدن وقتی فهمید مسلمان و یهودی نیستیم گفت اشکال ندارد.از میان جنگلی از ستون ها عبور کردیم و با صدای بلند کتیبه ها را به عربی می خواندیم و به او هدیه ای هم دادیم تا وارد شبستان شویم و خط محراب را بخوانیم که باز خادم جلویمان را گرفت و هر چه اصرار کردیم گفت روزهای بارانی احتیاط می کند که لباس ها تر است و به محراب خواهد گرفت!

دکتر باستانی در ادامه می نویسند:در این لحظه با تمام وجود رافضی بودن را حس کردم و متوجه شدم چطور در کرمان و یزد در روزهای بارانی زرتشتی ها نمی توانستند از خانه خارج شوند!مبادا که یک مسلمان از کوچه ای عبور کند و ترشح لباس زرتشتی بر لباس مسلمان بیافتد.

امروز که مطلب استاد باستانی را می خواندم،نزدیک یکماهی است که دوست و یار دیرینش استاد ایرج افشار پژوهشگر،ایران شناس و کتاب شناس نامدار از میان ما رفت.(16/7/1304_18/12/1389)و به قول سعدی:

سعدیا،قدری ندارد،طمطراق خواجگی

چون گهر در سنگ زی،چون گنج در ویرانه باش

هیچ نظری موجود نیست: