۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

خدا کند نشود کس در این دیار فقیر

در سال 1325ش که بعنوان شاگرد دوم دانشسرای مقدماتی کرمان به تهران آمدم .بخرج دولت برای ادامه تحصیل در اتاق خرابه ء مدرسه شیخ عبدالحسین ساکن شدم. ولی آنروزها تازه جنگ جهانی دوم با کاربرد بمب اتم فیصله یافته بود و تب علوم محض گرایی همه دنیا را فراگرفته بود و وزارت فرهنگ هم که همه گرفتاری ها و عقب ماندگی ها را از تاریخ و شعر و ادب و علوم انسانی(علوم چرکتاب) می دانست در بخش نامه ای نوشته بود:


"کمک هزینه تحصیلی فقط برای دانش آموزانی داده می شود که در رشته های علمی مثلا" ریاضی ادامه تحصیل بدهند."استاد باستانی در ادامه خاطرات آن سالها می نویسند:

خلاصه شصت تومان کمک هزینه ما را قطع کردند.و من در سروده ای خطاب به وزیر فرهنگ با توصیف اتاق مدرسه شیخ عبدالحسین که در روزنامه پولاد مرحوم محمد جواد تربتی چاپ شد گفتم:

مرا به گوشه این شهر کلبه ای است حقیر/چه کلبه ای که در آن از حیات گشتم سیر

شکست خورده پی و هر شکاف در دیوار /به نام پنجره گردیده بهر باد مسیر

فقیر را به جز این جایگاه جایی نیست /خدا کند نشود کس در این دیار فقیر

.....

باستانی پاریزی/خود خشت مالی/ص50

هیچ نظری موجود نیست: