۱۳۹۱ مرداد ۲۲, یکشنبه

سر شب به سر قصد تاراج داشت

"مساله این است که هر که در کاخ کرملین نشست تزار می شود و هر کس بر تخت فغفور تکیه زد ادعای فرزندی آسمان را دارد و هر که بر مدائن و کنار دجله مسلط شد کسری است.


زمانی وثوق الدوله با وکالت یک تن مخالفت می کرد.گفته بودند:چه عیب دارد که فلان کس از فلان جا وکیل شود؟اهمیتی ندارد،این شخص آدمی بی حال و تریاکی است و در مجلس تکاپویی نخواهد داشت!وثوق الدوله گفته بود:حرف تو صحیح است،ولی محیط مجلس غیر از پشت منقل است.از زیر شیرهای سر در مجلس هر کس عبور کرد،خود را طاووس علیین می داند."

وقتی جملات بالا استاد باستانی پاریزی را می خواندم.بیاد وکلای مجلس و دولت مردان این چند دهه افتادم که چگونه شروع کردند و چگونه مات شدند.مثل دومین وزیر کشور دولت هشتم آقای کردان که با آن رسوایی تاریخی از صحنه سیاسی و زندگی حذف شد:

سر شب به سر قصد تاراج داشت / سحرگه،نه تن سر،نه سر تاج داشت

به یک گردش چرخ نیلوفری / نه نادر به جا ماند و،نه نادری

....

از پاریز تا پاریس/باستانی پاریزی/ص391







هیچ نظری موجود نیست: