۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

آنچه نصیب است نه کم می دهند

مشهدی جعفری از اهالی کرمان بود که خوش مشرب بود و سور او را متعینین رو براه می کردند و هر وقت چیزی از جای نمی رسید،قالی یا سماور و منقل برنجی را گرو می گذاشت و بساط سور را و پلو شب را علم می کرد.و فردا به مردم می گفت:دیشب "منقل پلو"خوردیم و یا پریشب"قالی کباب"داشتیم.


در مقابل یک حاج محمد تقی یزدی هم بود که بسیار متمول و متعین و صاحب چند کاروانسرا و مسجد و غیره بود که بیماری قند داشتو ناچار نان سوخته و آب اسفناج به دستور پزشک می خورد.

وقتی زن و بچه مشهدی جعفر می گفتند:از گرو گدادن قالی و سماور درگذر وامشب حاضریم که نان وکشک بخوریم.میگفت:نه جانم،بی خود به خودت سختی مده!حدا خواسته ما هر شب پلو بخوریم و حاجی محمد تقی هر صبح یک لیوان آب آهک بخوردو ظهر یک بشقاب آب اسفناج!

آنچه نصیب است نه کم می دهند

گر نستانی به ستم می دهند!

.....

باستانی پاریزی/از پاریس تا پاریز/ص362

هیچ نظری موجود نیست: