۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

غنچهء دهان من بیا تنگدلی من ببین

"در عالم سیاست دلسوزی و انسان دوستی ها ،بی مقصود نیست.در جنگ جهانی اول در قضایای حزب دمکرات ،سردار فاخر حکمت در شیراز یاغی شده بود و به قلغهء کمارج پناه برد.
از طرف حکومت،فرمانفرما مامور شد که او را دستگیر کندو غائله را بخواباند.وقتی به شیراز رسید یک نامهء "فدایت شوم" به سردار فاخر نوشت ودر ابتدا این شعر عماد فقیه کرمانی را شروع کرد:
غنچهء دهان من بیا تنگدلی من ببین
بی تو هنوز زنده ام سنگدلی من ببین
سپس ادامه داد که شنیده ام به ییلاق رفته اید و حال آنکه به مشورت شما احتیاج دارم و....اما سردار فاخر هم میدانست که سیاست خیلی بی چشم و روست."
امروز(3/2/1391)که پس از سه سال و آنهمه بگو مگوهای سیاسی،مجددا" آقای احمدی نژاد در کنار آقای هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نشسته بودند،داستان بالا را بهتر درک کردم.
...
باستانی پاریزی/از پاریز تا پاریس/ص371

هیچ نظری موجود نیست: