شبی در منزل یکی از دوستان مهمان بودم.بعد از ساعتی ،صاحبخانه ویولونی را به جوانی داد که برایمان بنوازد.با کمال احترام اجازه گزفت تا قطعاتی بنوازد.نا امیدانه سری تکان دادم ، جوان مشغول کوک کردن و سپس به قدری استادانه ،شورانگیز وپر محتوا نواخت که شعر زیر بخاطرم رسید وبعد از مراسم در حضور جمع خواندم:
ای فتنه تو دیگر از کجا آمده ای / بازآ که به بوی آشنا آمده ای
دل سوختگان نشان هم می گیرند / همراه دلت سراغ ما آمده ای
استاد بیژن ترقی در ادامه می گویند؛وقتی فهمیدم که نامش اسدالله ملک است.پرسیدم که آیا با حسین ملک نسبتی دارد؟و گفت:او برادرم است!گفتم :از خانواده هنرمند و دودمان اهل معرفت می توان چنین هنری را شنید.
……………………..
بیژن ترقی/از پشت دیوارهای خاطره/ص166
ای فتنه تو دیگر از کجا آمده ای / بازآ که به بوی آشنا آمده ای
دل سوختگان نشان هم می گیرند / همراه دلت سراغ ما آمده ای
استاد بیژن ترقی در ادامه می گویند؛وقتی فهمیدم که نامش اسدالله ملک است.پرسیدم که آیا با حسین ملک نسبتی دارد؟و گفت:او برادرم است!گفتم :از خانواده هنرمند و دودمان اهل معرفت می توان چنین هنری را شنید.
……………………..
بیژن ترقی/از پشت دیوارهای خاطره/ص166
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر