۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

من مرگ هیچ عزیزی را باور نمی کنم!

جناب رئیس دستور داد که نامه اجرای حکم اعدام را به زندان اعلام کنم.گفتم هنوز از اداره عفو ....!ولی او را مصمم به اجرای احکام  دیدم ،بنابراین  تمامی پرونده هایی که بایستی حکمشان اجرا شوند را بر روی میزش جمع کرد.با آقای ...هماهنگی لازم گرفته شد و نامه ها به زندان ... ،کمیسیون پزشکی و ملاقات با خانواده ها و انجام مراسم مذهبی و غیره انجام شد. ولی کسی از درونم این شعر مرحوم صفارزاده را تکرار می کرد:


بسیار گل که از کف من برده است باد/

اما من غمین/

گل های یاد کسی را پر پر نمی کنم/

من مرگ هیچ عزیزی را باور نمی کنم!

هیچ نظری موجود نیست: