بلیط بازگشت من از طریق راولپندی –کراچی –تهران بود.برای اینکه مجددا" راه رفته را طی نکنک از پیشاور بفکر افتادم که از طریق کابل برگردم.ابتدا فکر می کردم بنا به ضربالمثل "ناخوانده به خانهء خدا نتوان رفت"پیش خودم گفتم:به خانه بنده خدا که می توا رفت.
دکتر باستانی پاریزی در ادامه خاطره شان می نویسد:
اگر میزبانمان-پاکستان-هم بپرسد که تو میهمان ما بودی و از خانهء ما به خانهء غیز چرا رفتی؟بازدید یکی از مراکز فارسی دری را عذر می آورم.که گفته اند:خانهء دشمن چه کار داری؟گفت:آخر دوستی به گرو دارم!
خانهء دشمن اگر آمد و رو دارم من
چه کنم؟دوستی آنجا به گرو دارم من
...
باستانی پاریزی/از پاریز تا پاریس/ص238
دکتر باستانی پاریزی در ادامه خاطره شان می نویسد:
اگر میزبانمان-پاکستان-هم بپرسد که تو میهمان ما بودی و از خانهء ما به خانهء غیز چرا رفتی؟بازدید یکی از مراکز فارسی دری را عذر می آورم.که گفته اند:خانهء دشمن چه کار داری؟گفت:آخر دوستی به گرو دارم!
خانهء دشمن اگر آمد و رو دارم من
چه کنم؟دوستی آنجا به گرو دارم من
...
باستانی پاریزی/از پاریز تا پاریس/ص238
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر