پدر شیخ ابو سعید ابوالخیر ،سلطان محمود غزنوی را بسیار دوست داشت و بر دیوار وسقف های خانه اش بنام سلطان محمود وذکر حشم و خدم و پیلان و مراکب او را نقش می کرد.روزی ابو سعید که کودکی بیش نبود به پدرش گفت:در این سرا خانه ای هم برای من بنا کن.پدر چنین کرد و چون خانه تمام شد ،شیخ فرمود تا بر در و دیوار و سقف آن نوشتند:الله،الله،الله.
پدرش گفت:پسرم این چیست؟شیخ گفت:هر کسی بر دیوار خانه خویش،نام امیر خویش نویسد.پدرش از آنچه کرده بود،پشیمان شد و فرمود تا همه آنچه نوشته بودند را پاک کنند.
در همان سال های اولیه بعد از مرگ محمود،تمام تصاویر سلطان محمود و فیلان را پاک کردند وبقول منوچهری:
پیلبان را،روزی،اندر خدمت پیلان بود
بندگان را-روزی اندر خدمت شاه زمان
...
باستانی پاریزی/کجاوه ناهم لنگ/ص298
پدرش گفت:پسرم این چیست؟شیخ گفت:هر کسی بر دیوار خانه خویش،نام امیر خویش نویسد.پدرش از آنچه کرده بود،پشیمان شد و فرمود تا همه آنچه نوشته بودند را پاک کنند.
در همان سال های اولیه بعد از مرگ محمود،تمام تصاویر سلطان محمود و فیلان را پاک کردند وبقول منوچهری:
پیلبان را،روزی،اندر خدمت پیلان بود
بندگان را-روزی اندر خدمت شاه زمان
...
باستانی پاریزی/کجاوه ناهم لنگ/ص298
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر