استاد باستانی پاریزی می نویسند در قصیده مفصلی که دو بیت از آن چنین است سروده بودم:
تارک اهرام فرعونان به کیوان سود،لیک
بس عزیزان را که جان شد در سر بیگارها
بر فلک افراشت سر،گرپیکر دیوار چین
ای بسا تن شد دفین،در بطن آن دیوارها
بنای اهل ذوقی که شعر بالا را خوانده بود،یک روز گفت:
-تو هیچ وقت یک خشت برای ساختمان بالا انداخته ای؟
گفتم:نه
-توهیچ وقت تغار گچ را به آب زده ای و تند تند به استاد داده ای تا گچ ها به هم نگیرد؟
گفتم:نه
-هیچ وقت کاه گل لگد کرده ایبه طوری که پایت را زخم کرده باشد؟
گفتم:هرگز
گفت:مومن مسجد ندیده!بنایی که می خواسته دیواری بسازد که بعد از 2500 سال،تنها اثری باشد که از کره ماه به چشم بخورد،آن بنا اجازه نمی داد که بجای خشت های محکم و آبدیده ،یک تنه گندیده آدمی بکار گذاشته شود.
تنه آدمی که پس از چند سال می پوسد و از آن به قول خیام گل و گیاه می روید:
این سبزه که برکنار جویی رسته است
گویی ز رخ فرشته خویی رسته است
یا بر سر هر سبزه به خواری ننهی
کان سبزه ز خاک لاله روئی رسته است
تارک اهرام فرعونان به کیوان سود،لیک
بس عزیزان را که جان شد در سر بیگارها
بر فلک افراشت سر،گرپیکر دیوار چین
ای بسا تن شد دفین،در بطن آن دیوارها
بنای اهل ذوقی که شعر بالا را خوانده بود،یک روز گفت:
-تو هیچ وقت یک خشت برای ساختمان بالا انداخته ای؟
گفتم:نه
-توهیچ وقت تغار گچ را به آب زده ای و تند تند به استاد داده ای تا گچ ها به هم نگیرد؟
گفتم:نه
-هیچ وقت کاه گل لگد کرده ایبه طوری که پایت را زخم کرده باشد؟
گفتم:هرگز
گفت:مومن مسجد ندیده!بنایی که می خواسته دیواری بسازد که بعد از 2500 سال،تنها اثری باشد که از کره ماه به چشم بخورد،آن بنا اجازه نمی داد که بجای خشت های محکم و آبدیده ،یک تنه گندیده آدمی بکار گذاشته شود.
تنه آدمی که پس از چند سال می پوسد و از آن به قول خیام گل و گیاه می روید:
این سبزه که برکنار جویی رسته است
گویی ز رخ فرشته خویی رسته است
یا بر سر هر سبزه به خواری ننهی
کان سبزه ز خاک لاله روئی رسته است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر