بعد از درگذشت "گوهرخاتون"همسر اول مولانا،پسرانش علاءالدین محمد و بهاء الدین جهت ادامه تحصیل به شام می روند و چون مولانا تنها می ماند درصدد ازدواج برمیاید.بانویی از اهل قونیه بنام "کراخاتون" که قبلا"ازدواج کرده و دو فرزند بنام های؛"شمس الدین یحیی" و "کیمیا" دارد را به او معرفی می کنند.
مولانا در شب ازدواجش غزلی می سراید و به کیمیا اشاره ای می نماید:
هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم / نفسی در نظر خوش نمکان شور کنیم
غوره انگور شد اکنون،همه انگور خوریم / وانچه ماند همه را بادهء انگور کنیم
وحی زنبور عسل کرده جهان را شیرین / سورهء فتح رسیده است بیا سور کنیم
رهنمایان که به فن راهزنان فرح اند / راه ایشان بزنیم و همه را عور کنیم
"کیمیا"آمد و غم ها همه شادی ها شد / تا چو سایه پس از این خدمت آن نور کنیم
**
از پشت دیوارهای خاطره/بیژن ترقی/ص316
.
مولانا در شب ازدواجش غزلی می سراید و به کیمیا اشاره ای می نماید:
هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم / نفسی در نظر خوش نمکان شور کنیم
غوره انگور شد اکنون،همه انگور خوریم / وانچه ماند همه را بادهء انگور کنیم
وحی زنبور عسل کرده جهان را شیرین / سورهء فتح رسیده است بیا سور کنیم
رهنمایان که به فن راهزنان فرح اند / راه ایشان بزنیم و همه را عور کنیم
"کیمیا"آمد و غم ها همه شادی ها شد / تا چو سایه پس از این خدمت آن نور کنیم
**
از پشت دیوارهای خاطره/بیژن ترقی/ص316
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر