۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

یکی درخت گل،اندر میان خانهء ماست

مرحوم عبدالله مستوفی در خاطرات خود درباره جانشین برادرش میرزا محمود که وزارت پایتخت را بعهده داشت می نویسد:


وقتی دولتیان میرزا محمود را برکنار کردند،وزارت تهران نصیب محمد ابراهیم خان معمار باشی ،دایی کامران میرزا شد.او آذری زبان و بی سواد بود.با وجود این می خواست از شنیده های خود تصرف در معقولات کند و گاه گاه توی خشتها می دوید.از جمله وقتی دندان عاریه گذاشته بود می گفت:"از وقتی دندان عاریه گذاشته ام هم تقریرم خوب شده است و هم تحریرم"و یا وقتی در مجلسی از چیزهایی که رفع عطش می کند مذاکره می شد.محمد ابراهیم خان –وزیر نظام-گفته بود:سیرابی هم رفع عطش می کند،چنانکه شاعر می گوید:

بودند دیو ودد همه سیراب و می مکید

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

وقتی می خواست مهری بکند به حکاک گفت:می خواهم آیه قران در مهرم باشد.حکاک هم آیه "سلام علی ابراهیم" را کنده بود.وقتی مهر را برایش آوردند و سجع آنرا برایش خواندند.گفت این مهر به درد من نمی خورد و باید بنویسید:"سلام علی محمد ابراهیم"

یکدفعه هم به باغبانش گفته بود:"چرا درخت" گلندر "نمی کاری؟پرسیده بود:گلندر چه گلی است؟گفته بود:همان گلی است که شیخ سعدی تعریف کرده است:

یکی درخت گل،اندر میان خانهء ماست

که سروهای چمن پیش قامتش پست اند

روزنامه اطلاعات /17/1/1390 شماره 24999 صفحه4 ضمیمه فرهنگی



هیچ نظری موجود نیست: