۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

هر روز یکی ز در در آید که منم

وقتی شیبک خان به جنگ شاه اسماعیل آمد، سربازان و پیش قراولانش در اطراف هرات به اذیت و آزار شیعیان می پردازند و به آنها می گویند:مگوئید که الله و محمد وعلی یارت باد،بلکه بگوئید که الله و محمد و چهار یار یارت باد.
وقتی شیبک نزدیک هرات شد زنی آوازه خوان با دفی در دست به نزد شیبک رفته و رباعی زیر را می خواند:
هر روز یکی ز در در آید که منم
خود را به جهانیان نماید که منم
چون کار جهان بر او قراری گیرد
ناگاه اجل ز در در آید که منم!
خان دستور داد که دف زن را پاره کرده و او را دور کنند.

هیچ نظری موجود نیست: