صادق سرمد از قصیده سرایان چیره دست معاصر، انجمن ادبی ایران وپاکستان را اداره می کرد.یک شب غزلی را با زیر مطلع خواند و از شاعران خواست که آنرا استقبال کنند:
شرابی کان گل خوشرنگ و بو ریخت
مرا شهد محبت در گلو ریخت
استاد مشفق در ادامه خاطره خود از آن جلسه می گویند: اکثر حضار از شعر استاد سرمد استقبال کردند و من نیز غزلی با مطلع زیر سرودم :
شبی گیسو به صبح روی او ریخت
دل من زین پریشانی فرو ریخت
شرابی کان گل خوشرنگ و بو ریخت
مرا شهد محبت در گلو ریخت
استاد مشفق در ادامه خاطره خود از آن جلسه می گویند: اکثر حضار از شعر استاد سرمد استقبال کردند و من نیز غزلی با مطلع زیر سرودم :
شبی گیسو به صبح روی او ریخت
دل من زین پریشانی فرو ریخت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر