۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

نبض عام افتاده در دست سیاست،وین طبیب


برخی از فلاسفهء علم سیاست می گویند"حکومت یک بد ضروری است."و برخی را نیز اعتقاد بر این است که:سیاست و حکومت علم ممکنات است.زمانی یک روستائی ساده ای از قریه "شن هاوسن" به بزرگترین سیاستمدار قرن نوزدهم یعنی بیسمارک تبدیل می شود.یعنی عالم سیاست ،یک روباه پیر را ممکن است،طاووس علیین کند.ولی همان بیسمارک که وحدت اروپا را در قرن گذشته رقم زد،در برابر ویلهلم دوم که جوانی سی ساله است مغلوب می شود و پس از برگشت به مزرعه قدیمی اش می گوید:"برای من فقط یک روز خوش وجود دارد،و آن هم روزی است که به خواب ابدی فرو روم."
استاد باستانی پاریزی پس از بیان مطلب فوق قصیده ء سیاست و اقتصاد را می نویسند که قسمتی از آن چنین است:
اکثریت با عوام است و،قوام کار ملک / کی رسد جز با نهیب و قهر خود مختارها؟
نبض عام افتاده در دست سیاست،وین طبیب / بی مروت،خلق را خواهد همی بیمارها
طرفه العینی جهان را کلبهء احزان کند / فتنهء این پیرهن چاکان و یوسف خوارها
این مزاج خلق را هر کس بشناسد درست / درد پای خر نمی داند جز بیطارها
نیک دانم من که اجناس دوپا را زین دو بیت / تلخ شد اوقات و کیک افتاد در شلوارها
تا نگوئی بی سبب راندم من این تمثیل تلخ / چشم عبرت بازکن در کنه این اقرارها
در کدام اصطبل،خر گوید،که هان،ای خر سوار / این زمام من،بیا،بستان،بران،بردار،ها...؟

هیچ نظری موجود نیست: