۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟

یکبار در جلسهء ادبی –فرهنگی در لندن شرکت کردم که برنامه شعر خوانی و اجرای برنامه موسیقی بود. و چند نفر قطعات ادبی و اشعار چندی را قرائت کردند.
خانم نجمه علوی در ادامه خاطرات پس از انقلاب خود که در شهر لندن ساکن شده اند می نویسند:
یکی از جوانان بنام جبار قطعه ادبی زیر را خواند که مورد تشویق حاضران قرار گرفت:
معلم پای تخته داد می زد
صدایش از خشم گلگون بود
دستانش زیر پوشش پنهان
ولی آن ته کلاسی ها
لواشک بین هم تقسیم می کردند
دلم می سوخت به حال او
که بی خود،های و هوی می کرد
وبا آن شور،تساوی های جبری را نشان می داد
معلم با خطی روشن بر روی تخته تاریک کز ظلمت
چه قلب ظالمان تاریک و غمگین بود
تساوی را نوشت
بانگ برآورد که:
یک با یک برابر است،این جا؟
ناگه از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد:
این تساوی فاحش محض است
نگاه بچه ها،ناگه به یک سو،خیره با بهت
معلم مات به جا ماند و او می گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آیا باز هم،یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد:آری
و او با پوزخندی گفت:نه
حال می پرسم،یک با یک اگر برابر بود
نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردد؟
یا چه کس دیوار های چین را بنا می کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟
اگر یک با یک برابر بود
یا چه کس رادمردان را فنا می کرد؟
اگر یک با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
و سکوت بود و سکوت
در این هنگام،معلم ناله آسا گفت:
بچه هادر جزوه های خود بنویسید که:
یک با یک برابر نیست.

هیچ نظری موجود نیست: