در عید سال 86 بیژن ترقی نامه ای برای عباس سجادی مدیر عامل موسسه نغمه شهر می فرستد ودر آن می نویسد:
"در میان سروده هایم چند بیت شعری است که در اثر شنیدن ترانه های مبتذلی که گاه از تلویزین های خارج شنیده ام و براستی از اینکه ادبیات وزین این کشور را در مخاطره دیدم".
او سپس چند بیت شعر زیر را می نویسد:
از خون جوانان وطن لاله دمیده
ای عارف موسیقی ایران به کجایی؟
گشتند همه شاعر و خواننده مشهور
خواننده ولیکن به چه آهنگ و صدایی
بازیچه اطفال شده شعر و ترانه
مبهوتم از این هرزگی و هرزه درایی
گر بزم هنر بود به صد شرم و حیا بود
اکنون نه هنر مانده و نه شرم و حیایی
.....
اطلاعات/شماره24453/ضمیمه-7/2/88 /ص1
"در میان سروده هایم چند بیت شعری است که در اثر شنیدن ترانه های مبتذلی که گاه از تلویزین های خارج شنیده ام و براستی از اینکه ادبیات وزین این کشور را در مخاطره دیدم".
او سپس چند بیت شعر زیر را می نویسد:
از خون جوانان وطن لاله دمیده
ای عارف موسیقی ایران به کجایی؟
گشتند همه شاعر و خواننده مشهور
خواننده ولیکن به چه آهنگ و صدایی
بازیچه اطفال شده شعر و ترانه
مبهوتم از این هرزگی و هرزه درایی
گر بزم هنر بود به صد شرم و حیا بود
اکنون نه هنر مانده و نه شرم و حیایی
.....
اطلاعات/شماره24453/ضمیمه-7/2/88 /ص1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر