درنیمه خرداد سال 68 با یکی از دوستان و همکلاسی های دوران دبیرستان بنام دکتر مقدسی از مصلی تا بهشت زهرا مراسم تشییع پیکر مقدس امام را انجام می دادیم، در خصوص انقلابهای مشهور جهان بحث می کردیم و من که تازه واحدهای انقلاب نیکاراگوئه ، کوبا و فرانسه را گذرانده بودم،متکلم وحده شده بودم.یکباره به بحث این موضوع که انقلاب فرزندان خود را می خورد،رسیدیم. باز دلایل و عللی را مطرح کردم که در انقلاب ما این مساله اتفاق نمی افتاد.
اما امروز که حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری را مرور می کنم یاد این شعر مولانا می افتم که:
چون که بی رنگی اسیر رنگ شد
موسیئی با موسیئی در جنگ شد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر