۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

گر ز آزادی کسی خواهد خبر گیرد ازین پس


محمد مسعود روزنامه‌نگارو مدیر روزنامه «مرد امروز» یکی از جنجال برانگیزترین روزنامه‌نگاران تاریخ معاصر ایران است.او پس از اتمام دوره دبستانی در شهر قم تحصیلاتش را در یکی از حوزه‌های علمیه قم ادامه داد. درسال ۱۳۱۱ جهت امرار معاش به تهران می آید و در یک چاپخانه مشغول به کارمی شود. مقالاتش را از سال ۱۳۰۶ در روزنامه‌های قانون، آئینه ایران، تهران مصور، شرقی، شفق سرخ و اطلاعات با اسم مستعار «م ـ دهاتی» منتشر می‌کند و نخستین شاهکار قلمی‌اش به نام «تفریحات شب» در روزنامه شفق سرخ منتشر شد. درسال ۱۳۱۴ از طرف وزارت معارف مأمور مطالعه در مطبوعات اروپا می شود. در همان سال به علت نشر مقالاتی درباره سوسیالیسم در روزنامه لاگازت بلژیک به تهران احضار شد وپس از بازگشت به کشور با همه تلاشهای شبانه روزی نتوانست موافقت مقامات را در کسب امتیاز یک نشریه و حتی همکاری قلمی با مطبوعات آن روزرا دریافت کند و نا چار برای کسب معاش به کار آزادروی می آورد. در سال 1321 امتیاز روزنامه «مرد امروز» را گرفت و نخستین شماره آن در ۲۹ مرداد ۱۳۲۱ انتشار یافت.
مسعود با نوشتن مقالات انتقادی تند نسبت به رجال و دربار، بعد از چندشماره در میان خوانندگانش محبوبیت زیادی پیدا می کند. او طی شش سال تنها ۱۲۸ شماره روزنامه را منتشر کرد، چه دولتها روزنامه‌اش را بیش از پنجاه بار توقیف کردند. زمانی که حزب توده اصرار می‌ورزید بر اینکه نفت شمال به شوروی داده شود مسعود با نوشتن مقالات تند علیه حزب توده به مخالفت برخاست، به دنبال انتشار چند مقاله در مرد امروز روزنامه‌های وابسته به حزب توده او را مرتجع و آنارشیست خواندند.وسرانجام با نقد دولت قوام یرای سرش جایزه تعیین کردند.تا آنکه تحت تعقیب قرار گرفت و مدت سه ماه متواری شد و روزنامه‌اش به حال تعلیق و توقیف درآمد ولی با این حال مرد امروز را به صورت یک بولتن محرمانه منتشر می‌ساخت.
سرانجام در ۲۳ بهمن ۱۳۲۶ به دنبال همکاری احزاب سیاسی چپ و راست در خیابان اکباتان تهران هنگام خروج از چاپخانه به ضرب گلوله به قتل رسید. در آنروزها دکتر ابراهیم باستانی پاریزی تازه وارد دانشگاه تهران شده بودند در مرگ مسعود شعر زیر را در مراسم یادبودی که در دانشکده ادبیات ترتیب داده بودندمی خوانند که قسمتی از آن چنین است:
بعد ازین تا باد فروردین ره گلشن بگیرد / تربت مسعود را در لاله و سوسن بگیرد
ای شهید راه آزادی سزد کز ماتم تو / مام گیتی پرده ماتم به پیرامن بگیرد
لاله ای در گلشن آزادگی دیگر نروید / جز که از خون تو سر مشقی درین گلشن بگیرد....
گر ز آزادی کسی خواهد خبر گیرد ازین پس / گو سراغ مدفن مسعود را از من بگیرد

هیچ نظری موجود نیست: