۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

تحفه مطلوب من سنگ است،سنگ

وقتی یک زن فلسطینی را برای معالجه در بهار۱۳۸۶ به تهران آورده بودند،تعریف می کرد:" زمانیکه از فلسطین می آمدم از بچه ها پرسیدم ،چه سوغاتی می خواهید برایتان بیاورم؟هر کدام چیزی را گفت. ولی یکی گفت: برای من سنگ بیاور."
خانم دکتر حکیمه دبیران می نویسند پس از آنکه این خاطره را از آن زن مبارز فلسطینی شنیدم شعر "تحفه سنگ"را سرودم:

ای سلاحت سنگ
ای دلت بی رنگ
وسعت سینای عشقت
صحنهء جولان استقلال وآزادی است
نیستی از جور دوران خسته و دلتنگ
نخل پر بار سر افرازی
باغهای سبز زیتون
شاخه های فتح و پیروزی
من به دیدار تو می آیم
همین امروز
همین ساعت
همین لحظه
پاسخم ده
با کدامین تحفه آیم سوی تو؟
تحفه موری سلیمان رشادت را ؟
پاسخم ده
ای غریبه ای مسافر
ای صدایت آشنا
ای که من بینم دلت با ماست
زحمتی دارم برایت
گرچه اظهارش بسی سخت است
تحفهءمطلوب من سنگ است، سنگ
....
کیهان فرهنگی شماره 260/خرداد 87

هیچ نظری موجود نیست: