۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

سفر به خیر و تنت بی گزند و خاطر شاد


دکتر صدیق مدیر عامل تلفن در کابینه قوام السلطنه می خواست سفری به اروپا برود.دوستان فرهنگی مثل محسن حداد،حسین مینویی و سایر دوستان فرهنگی، مجلس ناهاری را در یکی از رستورانهای تهران ترتیب دادند.
حبیب یغمایی در ادامه خاطراتش می نویسند:از من هم دعوت کردند تا جزو میزبانان باشم و قطعه شعری هم بسرایم.هر یک از ما هجده تومان گذاشته وجلسه برگزار شد و چند نفر سخرانی کردند ومن هم شعر زیر را خواندم که دو روز بعد در روزنامه ها چاپ شد:
سفر به خیر و تنت بی گزند و خاطر شاد/ خدای جل جلاله نگاهبان تو باد
همیشه در دل و در چشم دوستان هستی / اگر چه می روی،اما نمی روی از یاد
چسان ز یاد توان بردن اوستادی را / کز اوست تربیت هر معلم استاد
چرا زمهر نبوسند پاک دستی را / که دستگاه ادب را اساس و پایه نهاد
عزیز و محترمی چون عزیز و محترم اند / به چشم اهل نظر مردمان پاک نهاد
خوش آن زمان که ازین راه باز گردی و ما / دوباره جمع شویم از پی مبارک باد
هزار تحفهء نو از جهان نو آری / کزان شود مگر این کشور کهن آباد
همان دعات که گفتم نخست،گویم باز / سفر به خیر و تنت بی گزند و خاطر شاد

هیچ نظری موجود نیست: