۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

چه ناله ها که ز لب های بسته می آید

"عصر یک روز سرد اسفند 1337 پرویز یاحقی با عجله به خانه ام آمد وگفت چمدانت را بردار تا در بیمارستان شهربانی بستری شویم تا از شر اعتیاد خلاص شویم.
فورا"آماده شده ودر آنجا بستری شدیم و اواخر اسفند از بیمارستان مرخص شدیم . رئیس شهربانی کل کشور بمناسبت بهبودی ما مراسم جشنی را برپا کرد."
نواب صفا در ادامه خاطرات خود نقل می کند:  بعد از خروج از بیمارستان به پرویز پیشنهاد کردم که مدتی را به شیراز نزد خانواده پدر همسرم برویم . چون پرویز از سبک دایی اش حسین یاحقی پیروی می کرد در اوج شهرت خود بود لذا تصمیم گرفتیم که در تماشاخانه محزون برنامه ایی بگذاریم وپرویز تکنوازی بکند. بهمراه ساز او غزل زیر راساختم که با سازش قرائت شد :
نوای ساز تو از جان خسته می آید / چو شیونی که زقلب شکسته می آید
صدای نغمهء آن ساز دلنواز ایدوست / چو عطر روح پرور بر گل نشسته می آید
گهی به گریهء بشکسته در گلو ماند / گهی چو ناله ز تار گسسته می آید
سراغ ساز تو را ناله های من گیرد / که دل شکسته پی دل شکسته می آید
هزار شکوهء ناگفته در نگاه منست
چه ناله ها که ز لب های بسته می آید
.....
خاطرات نواب صفا/ص461

هیچ نظری موجود نیست: