۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

پادشاها زاستبداد چه داری مقصود؟


وقتی زمام امور کشورر ا محمد علی شاه بدست می گیرد با تمام قوا به مخالفت با مشروطیت می پردازد واز جمله به لیاخوف روسی فرمان به توپ بستن مجلس وبه شهادت رساندن مشروطه خواهان در باغ شاه را صادر می کند.ملک الشعرا بهار ابتدا در نصیحتی مشفقانه در یک مثنوی خطاب به او در مجله دانشکده می سراید:
پــادشها چشم خرد باز کن
فکر سر انجام در آغاز کن
بازگشادیده بیمار خویش
تا نگری عاقبت کار خویش
مملکت ایران بر باد رفت
بسکه بر اوکینه وبیداد رفت
چون تو ندانی صفت داوری
خصم درآید به میانجیگری
میشود از خصم تبه کار تو
ثروت ما کاهد و مقدار تو
پادشها خوی تو دلبند نیست
جان رعیت زتوخرسند نیست
وای به شاهی که رعیت کش است
حال خوش ملت از او ناخوش است
و بعداز سرودن شعر فوق مخمسی با تضمین از یک غزل شعر سعدی آورد:
پادشاها ز استبداد چه داری مقصود / که از این کار جز ادبار نگردد مشهود
جود کن در ره مشروطه که گردی مسجود
"شرف مرد به جود است و کرامت به سجود /هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود"
جز خطاکاری از این شاه نمی باید خواست / کانچه ما در او ببینیم سراسر به خطاست
مدهش پند که بر بدمنشان پند عباست
"پند سعدی که کلید در گنج سعد است/ نتواند که بجا آورد الا مسعود"
.....
شهروند امروز/-20 مرداد 1387/ص122

هیچ نظری موجود نیست: