۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

طوطی بنگاله برآید زهند

رابیندرانات تاگور، شاعر بزرگ هند در اردیبهشت 1311 به دعوت دولت ایران به ایران آمد. او در هنگام اقامت از دولت درخواست کرد که استادی را برای تدریس زبان فارسی به هند بفرستد ودانشگاه تهران نیز استاد ابراهیم پور داود را به دانشگاه شانتی نیکتان هند اعزام کرد.سال قبل از آمدن تاگور به ایران ملک الشعرای بهار یک مثنوی در ستایش او سرود و بنام "هدیهء تاگور"بعنوان دعوتنامه به بنگاله فرستاد که قسمتی از آن چنین است:
دست خدای احد لم یزل / ساخت یکی چنگ به روز ازل
بافته ابریشمش از زلف حور / بسته بر او پردهء موزون ز نور
نغمهء اورهبر آوارگان / مویهء او چارهء بیچارگان
گفت گر این چنگ نوازند راست / مهر فزونی کند و ظلم کاست
نغمهء این چنگ نوای خداست / هر که دهد گوش برای خداست ...
گر چه بود جنگ بر آهنگ چنگ / چنگ خدا محو کند نام جنگ....
هر که نوازد بنوازد بنوازم ورا / در دو جهان سر بفرازم ورا
گوش بر الهام خدایی کنید / وز ره ابلیس جدایی کنید ...
هر که روانش ز جهالت بری ست / نغمهء او نغمهء پیغمبری ست ...
چنگ خدا گشت میان جهان / ملعبه و دستخوش گمرهان ...
چنگ نکو بود ولی بد زدند / چنگ خدا بهر دل خود زدند
****
تا که درین عصر نوین بی درنگ / در بر" تاگور"نهادند چنگ
ذات قدیمی پی بست و گشاد / قوس هنر در کف تاگور نهاد
چون که بزد چنگ بر آهنگ راست / نغمهء اصلی ز دل چنگ خاست
نالهء عشاق بر آمد ز چنگ / پر شد ازو هند و عراق و فرنگ
جمله نواها زجهان رخت بست / نغمهء عشاق بجایش نشست
چنگ زراتشت وبرهماست این / مانده به تاگور ز بوداست این...
****
سیصد و ده چون بگذشت از هزار / گفته شد این شعر خوش آبدار
جانب بنگاله فرستادمش / "هدیهء تاگور"لقب دادمش
از وطن حافظ شیرین سخن / بگذرد آن طوطی شکر شکن
طوطی بنگاله برآید ز هند / جانب ایران بگراید ز هند ...
گر چه ز حشمت به حوالیش جیش / ساده چو سقراط و فلاطون به عیش
خضر مثالی وسلیمان فری / گرد وی از فضل و ادب لشکری
آمد و چشم من از او نور دید / راضی ام از دیده که تاگور دید
ملت بودا اگر این پرورد / عقل به بتخانه نماز آورد....
گوهر حکمت همه یک گوهر است / آمدهءهند ولی بهتر است
****
تا صدف هند گهر بار شد / مهد یکی گوهر شهوار شد
از نظر اجنبیش دور ساخت / درج گهر سینهء تاگور ساخت
ای قلمت هدیهء پروردگار / هدیهء ایران بپذیر از بهار
....
حافظ شماره 53-مرداد 87/ص25

هیچ نظری موجود نیست: