۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

می خوام امشب تا سحر امام رضا صدات کنم

چند سال پیش بهمراه عده ای از فرهیختگان و ادبا به زیارت امام رضا (ع) رفتیم .قرار شد هر یک شعر یا مطلبی درخصوص حال و احوال سفرمان بگوییم و جایزه ای به بهترین نفر داده شود.شعری که برگزیده شد مربوط به شاعرهء معاصرمان پوپک نیک طلب بود که چندی بعد در روزنامه همشهری چاپ گردید:
می خوام امشب تا سحر امام رضا صدات کنم/تو حرم بشینم و تا می توو نم نگات کنم
حرمت غربت آیینه رو یادم می آره/حیرون قصهء دیرینه رویادم می آره
واسهء غربت تو کفتر دل پر می زنه/توی آسمون آبی حرم سر می زنه
نذر کردم که بیام تو باغ آیینه کاریت/دست مریزاد داره آخه این همه آینه داریت
می خوام آیینه بشم تو حرم محترمت/ گل نرگس بکارم تو گلدونای حرمت
بال بارون بشم و صحنت و جارو بکنم/تموم دنیا رو یا ضامن آهو بکنم
شاید امشب توی آیینهء من نیگا کنی/بیای آروم پیشم و قفل سکوت و واکنی
درد مو بهت بگم دردمو درمون بکنی/واسه سفرهء دلم خورشید و مهمون بکنی

هیچ نظری موجود نیست: