۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

چه قیامتست جانا که بعاشقان نمودی

خانم فرزانه طاهری در مصاحبه با روزنامه نوروز می گوید: هر سال در موقع تحویل سال، تفالی به دیوان حافط می زدیم و از کوچک به بزرگ فال میگرفتیم، به این شکل که اول پسرم باربد ، سپس دخترم غزل ، بعد هم من و در آخر همسرم هوشنگ.
آخرین نوروزی که چهار نفری دور هم بودیم سال 1379 بود و تازه حجاریان ترور شده بود ،بعد از فال خودمان گلشیری برای حجاریان و عاقبت کارش فال گرفت و تمام فال را نوشت.همیشه فال خودمان را فقط مطلعش را می نوشت و می گذاشت داخل دیوان حافظ. که غزل زیر آمد وپس از شانزده روز خودش هم به بیمارستان رفت ودر شانزده خرداد دیگر برنگشت.
بملازمان سلطان که رساند این دعا را/که بشکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیو سیرت بخدای خود پناهم/مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژهء سیاهت ار کرد بخون ما بشارت/ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار بر فروزی/تو از این جه سود داری که نمی کنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی /به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامتست جانا که بعاشقان نمودی/دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

هیچ نظری موجود نیست: