پس از استعفای دکتر مصدق و روی کار آمدن قوام السلطنه ، مرحوم کا شانی دو اعلامیه علیه قوام (نخست وزیر جدید)صادر کرند. مردم صبح زود به خیابانها ریخته و با پلیس درگیر شدند، نظامیان نیز با تانک و مسلسل به مردم حمله کرده و صد ها نفر به شهادت رسیدند. در غروب سی ام تیرآن روز، دربار پهلوی خواسته های جبهه ملی را می پذیرد و قوام را برکنار می کند .
کریم پور شیرازی مدیر روزنامه شورش شعر زیر را در رثاء شهیدان سی ام تیر سرود:
ای شهیدی که بخون خفته و گلگون کفنی/ای عزیزی که بخون غرقه ز عشق وطنی
ای جوانی که در آزادی ایران عزیز/چهره گلگونی و خندانی و خونین کفنی
ای حبیبی که به آزادگی و جانبازی/شهره شد نام بلند تو بهر انجمنی
ای وطن خواه شریفی که نبودت ز وطن/بهره جز تیر جفایی و کهن پیرهنی
ای هزاران که بخون گشته پپپر وبال تو غرق/ از سیه کاری و خون خواری پیره ر غنی
ای جوانی که ز خون دل مردانه تو/گشته سیراب و برومند درخت کهنی
ای پریچهر عزیزی که در ایام شباب/خفته در خاک ز بیداد پلید اهرمنی
ای شهیدی که دم مرگ نوشتی بر خاک /پیشوا زنده وجاوید بخون بدنی
جامه غرق بخون تو شد پرچم دوست/ خصم دانست که تو کاوهء لشکر شکنی
سرو جان در پی جانان بگرفتی بر کف/تا نگویند که عاشق نئی و لاف زنی
جان شیرین بنهادی بسر عشق وطن/تا که پرویز بداند تو همان کوه کنی
سر قدم کردی و سینه سپر تیر بلا/تا صف خصم بداند که تو روئینه تنی
سینه چاک ترا دید چو مادر خندید /پدری گفت بنازم که تو فرزند منی
نازم آنلحظه که خونین دهنت خندان بود /تا نگویند که گریانی و خونین دهنی
نازم آن غیرت و آن همت و آن عزم بلند/که جز ایران بدم مرگ نگفتی سخنی
ای بخون خفته شهیدان بشما باد سلام/ای کفن پوش عزیزان بشما باد سلام
.....
بررسی مطبوعات دوران مشروطیت/ص276و277
کریم پور شیرازی مدیر روزنامه شورش شعر زیر را در رثاء شهیدان سی ام تیر سرود:
ای شهیدی که بخون خفته و گلگون کفنی/ای عزیزی که بخون غرقه ز عشق وطنی
ای جوانی که در آزادی ایران عزیز/چهره گلگونی و خندانی و خونین کفنی
ای حبیبی که به آزادگی و جانبازی/شهره شد نام بلند تو بهر انجمنی
ای وطن خواه شریفی که نبودت ز وطن/بهره جز تیر جفایی و کهن پیرهنی
ای هزاران که بخون گشته پپپر وبال تو غرق/ از سیه کاری و خون خواری پیره ر غنی
ای جوانی که ز خون دل مردانه تو/گشته سیراب و برومند درخت کهنی
ای پریچهر عزیزی که در ایام شباب/خفته در خاک ز بیداد پلید اهرمنی
ای شهیدی که دم مرگ نوشتی بر خاک /پیشوا زنده وجاوید بخون بدنی
جامه غرق بخون تو شد پرچم دوست/ خصم دانست که تو کاوهء لشکر شکنی
سرو جان در پی جانان بگرفتی بر کف/تا نگویند که عاشق نئی و لاف زنی
جان شیرین بنهادی بسر عشق وطن/تا که پرویز بداند تو همان کوه کنی
سر قدم کردی و سینه سپر تیر بلا/تا صف خصم بداند که تو روئینه تنی
سینه چاک ترا دید چو مادر خندید /پدری گفت بنازم که تو فرزند منی
نازم آنلحظه که خونین دهنت خندان بود /تا نگویند که گریانی و خونین دهنی
نازم آن غیرت و آن همت و آن عزم بلند/که جز ایران بدم مرگ نگفتی سخنی
ای بخون خفته شهیدان بشما باد سلام/ای کفن پوش عزیزان بشما باد سلام
.....
بررسی مطبوعات دوران مشروطیت/ص276و277
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر