۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

من گوش دگر به حرف احمق نکنم

 سعدی  نوجوان شعر تازه اش را بنزد دو نفر از شاعران معروف شیراز، یکی "خاقان" و دیگری" فرزدق"برد تا آنها اظهار نظر کنند.
فرزدق که گریبان خود را برسم مشایخ صوفیه باز گذارده بود گفت :غزل بدی نیست، ولی از روی شوخی و تفریح خواستند که سر بسر سعدی بگذارند،بنابراین گفت : هر یک از ما مصرعی را بیان می کند، اگر تو توانستی آنها را کامل کنی می توانی در جرگه ءشاعران در بیایی .
سعدی شرط را پذیرفت.
ابتدا فرزدق که در کنار خندق نشسته بود گفت:
من آب وضوء دیگر زخندق نکنم.
و سپس خاقان گفت:من گوش دگر به حرف احمق نکنم
وسعدی هم بلا فاصله بیت زیر را بیان کرد:
نامردم اگر دفتر اشعار ترا/مانند گریبان فرزدق نکنم
.....
علیرضا مرتضوی کرونی/اندر لطایف روزگار/ص35

هیچ نظری موجود نیست: