۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

گوهر شبچراغ رفسنجان

استاد شهریار پس از پیروزی انقلاب اسلامی اشعاری را در ستایش بزرگان حکومت سرودند؛ برخی از آنها در اذهان جامعه ماندگار شدند.مثلا" زمانی شعری را در سال 1363 با صدای خود روی نوار کاست ضبط و برای خطیب نماز جمعه می فرستند. او در این شعر استواری و زیبایی خطبه های آقای رفسنجانی را می ستاید که سالهابعد آقای هاشمی در خاطرات خود نقل می کنند، که شعری در پاسخ به شعر شهریار سروده اند و به خاطر اظهار لطف استاد شهریار یک جلد قران و یک کتاب امیر کبیر را برای شهریار ارسال کرده اند.. این شعر در صفحه 530 کتاب به سوی سرنوشت منتشر شده است:
ای غریو تو ارغنون دلم/سطوت خطبه ات ستون دلم
خطبه های نماز جمعهء تو/نقشه حمله با قشون دلم
چه فسونی است در فسانهء تو/که فسانه است از او فسون دلم
با دلی لاله گون تو را گوشم/ای لبت لعل لاله گون دلم
چشم از نقش تو نگارین است/می نگارد مگر به خون دلم
عمل من پاره می کندزنجبر/که به سر می زند جنون دلم
من هم از آن فن و فنون دانم/که جنون زاید از فنون دلم
کلماتت چو تیشهء فرهاد/می شکافند بیستون دلم
ور مواعظ که می کنی آن گاه/صبر می زاید از سکون دلم
انقلاب من از تو اسلامی است/که حریفی به چند و چون دلم
گوهر شبچراغ رفسنجان/ ای چراغ تو رهنمون دلم
کفه ای همتراز خامنه ای/ در ترازوی آزمون دلم
بازوان امام آنکه دگر/ بی قرین است و در قرون دلم
چشم امیدی و چراغ نوید/ هم شکوهی و هم شکون دلم
در رکوع و سجود خامنه ای/ من هم از دور سرنگون دلم
خاصه وقت قنوت او کز غیب/ دست ها می شود ستون دلم
او به یک دست و من هزاران دست/ با وی افشانم از بطون دلم
عرشیان می کنند صف به نماز/از درون دل و برون دلم
من برونی نیم خدا داند/کاین صلا خیزد از درون دلم
من زبان دلم ولی افسوس/بس که بی همزبان زبون دلم
پیرم از چرخ واژگون و علیل/بشنو از بخت واژگون دلم
چون کمانی خمیده ام لیکن/تیر آهی است در کمون دلم
طوطی عشقم و زبان از بر/حماه ما کان و ما یکون دلم
در ترازوی سنجشم وگذار/ای کم عشق تو فزون دلم
درس من خارج است و حاشیه نیست/که دگر فارغ از متون دلم
دگرم بخشی از تن و جان نیست/دل به جانان رسیده چون دلم
شهریارم لسان حافظ غیب/شعر هم شانی از شئون دلم

هیچ نظری موجود نیست: