۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

حافظ در زمانه ای  که مکر و تظاهر وریا کاری به بلندترین مراحل خود رسیده بود می زیست مثلا"عماد الدین فقیه بزرگ دوران حافظ گربه ای را به تعلیم نماز واداشته بود تا با او به رکوع وسجود رود واین حرکات گربه را از کرامات خویش به مردم بنمایاند ویا درویشی به خانه دوستی می رود و بدون آنکه دوستش متوجه شود تخم مرغی را دزدانه برمی دارد ودر کلاه خود پنهان می کند ولی صاحب خانه در موقع خداحافظی دستش را روی کلاه درویش می گذارد وبه او می گوید چه کلاه خوبی داری که تخم مرغ شکسته می شود و بر روی صورت درویش ریا کار جاری می گردد.
حافظ که شاهد این داستانها بوده است می سراید:
صوفی نهاد دام و در حقه باز کرد/بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه/زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
ای کبک خوش خرام که چنین می روی به ناز/غره مشو که گربه عابد نماز کرد
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید/شرمنده رهرویی که عمل برمجاز کرد
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل/ما را خدا ز زهد وریا بی نیاز کرد
.......
ش. لامعی/حکایتها ولطیفه های فرهنگی

هیچ نظری موجود نیست: