"در تابستان 1345 ،پزشک معالج همسرم پیشنهاد کرد برای بهبود پادرد شدیدش به آب گرم محلات برویم.مدتی بعد با خانواده به محلات رفتیم ویک هفته ای در آنجا صبح و عصر از چشمهء معدنی آب استفاده می کردیم."
استاد مشفق کاشانی می گویند: نه تنها پای همسرم خوب نشد،بلکه پای من نیز درد شدیدی گرفت که تا امروز ادامه دارد.در موقع حرکت قطعه زغالی برداشتم و این رباعی را بر دیوار اتاق چشمه نوشتم:
ره سوی تو ای آب،زن و مرد،گرفت
گرمی تو،ولی دمت مرا سرد گرفت
می خواست که پای همسرم کرده خوب
او خوب نگشت و پای من درد گرفت
....
خاطرات مشفق کاشانی/سرگذشت یادها/ص229
استاد مشفق کاشانی می گویند: نه تنها پای همسرم خوب نشد،بلکه پای من نیز درد شدیدی گرفت که تا امروز ادامه دارد.در موقع حرکت قطعه زغالی برداشتم و این رباعی را بر دیوار اتاق چشمه نوشتم:
ره سوی تو ای آب،زن و مرد،گرفت
گرمی تو،ولی دمت مرا سرد گرفت
می خواست که پای همسرم کرده خوب
او خوب نگشت و پای من درد گرفت
....
خاطرات مشفق کاشانی/سرگذشت یادها/ص229
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر