۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

به پیری آنچه مرا مانده لذت یاد است


روزی استاد شهریاربه آتیله نقاش معروف تبریزی، استاد باجالا نلو رفتند . وقتی تابلو های نقاشی را تما شا می کردند، یکی از تابلوها توجه استاد را به خود جلب نمود. و تحسین ایشان را باعث شد، که در آن  یک پیر مرد خراباتی با لباس ژنده در حال مستی با تاثر به جام می می نگریست! سپس استاد گفتند: این تابلو عشق وعاشقی دوران جوانیم را بیاد آورد و سپس بیت زیر را با خط خود در پائین تابلو نوشتند:
به پیری آنچه مرا مانده لذت یاد است / دلم به دولت یاد است اگر دمی شاد است
و چند روزی بعد شعر بالا را تکمیل کرده و برای‌‌ استاد‌ نقاش‌ فرستادند:
به پیری آنچه مرا مانده لذت یاد است/دلم بدولت یاد است اگر دمی شاد است
به همنشین جوانی پیام باد که عشق /ترا اگر که فراموش شد مرا یاد است
بکنج سینهء این پیر محنت آبادی/سوز دل به تمنای بهجت آباد است
به پیش چشم دلم پرده های عشق کهن/پریده رنگتر از کارهای بهزاد است
به بیستون همه نقش زبان شیرین است/چرا که بر لبشان داستان فرهاد است
درون سینهء من نیز ناشناسی است/که من خموشم او در فغان و فریاد است
نوشته یی که ستردن نمی توان از دل/ نگار نامهء عشق و دل من افسانهء فرحزاد است
به آب و خاک جهان دل منه که خانه عمر/بسان خرمن آتش گرفته بر باد است
خوشا دلی که از این خارزار دامنگیر/به طرف دامن بر چیده سرو آزاد است
مرا هم از قلق ساز بخت چون عارف/نوا و نغمه به ترجیع داد و بیداد است
ردیف ما مت به نوبت روان به کام اجل/کنون رهی است که در زیر تیغ جلاد است
فلک به آب زرشکی نمی خرد هر چند/ که رشحهء قلم از صا حب ابن عباد است
صفای دوستی شهریار و همکاران / حدیث شیخ بهایی و میرداماد است
.....
بیوک نیک اندیش خاطرات شهریار با دیگران

هیچ نظری موجود نیست: