۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

سرقت القاب و پایمال شدن حقوق زنان

مردم کشورمان، تا قبل از سلطنت پهلوی اول از نام خانوادگی استفاده نمی کردند . بلکه با استفاده از القاب و یا نام پدر شناخته و تمییز داده می شدند. در دوران رضا شا ه برای آنکه اولا" مردم براحتی مشخص شوند و ثانیا" نظام القاب سالاری قاجاریه را درهم شکند دستور داد تا اداره ثبت احوال تاسیس شود، نام فامیل خود را نیز پهلوی گذارد و چون یکی از اساتید دانشگاه زودتر از او این نام را برگزیده بود به او اعلام کردند که نام خانوادگیش را تغییر دهد، او نیز اسم کوچک خود را برای فامیلش انتخاب کرد و شد محمود محمود.
از جمله مسایلی که در اداره ثبت رخ می دهد یکی این مطلب بود که اکثر مردم سعی می کردند که برای نام خانوادگی خود از سلسله های قبلی و یا از القاب قاجاریه ویا نام پدران خود مدد بگیرند. سید اشرف الدین قزوینی در روزنامه اش در آن زمان به این انتخابهای اشرافی و پدر سالارانه حمله کرده و با قدرت از نام و یاد زنان دفاع می کند که شرح ماجرا راچنین تصویر می کند:
سلام من به تو ای نسیم شمال / خدای حافظ جان تو باددر همه حال
زنان شهر همه عاشق کلام تواند / نمهم مست می معرفت ز جام تو اند
میان مدرسه هر دختری که با هوش است / ز لذت کلمات نسیم مدهوش است
نسیم دلکش باغ جنان سلام علیک / یگانه حامی بیوه زنان سلام علیکم
راست مسئله ای مشکل ای نسیم شمال / که گشته عقده مرا در دل ای نسیم شمال
درین دو هفته به هر گوشه شورشی بر پاست / خصوص صحن کمیساریا پر از غوغاست
به هر کجا که روی قال و قیل و جنجال است / تمام صحبتشان از سجل احوال است
تمام خلق به فامیل خود لقب دادند / به خویشتن لقب از نام و از نسب دادند
یکی به زمزمه آغاز خود پرستی کرد / برای سرقت القاب پیش دستی کرد
سجلشان به کمیساریا مقرر شد / هر آن لقب که نوشتند ثبت دفتر شد
یکی نوشت که از نسل کیقبادم من / یکی نوشت که فرزند شیرز ادم من
یکی نوشت که من از نژاد کاوسم / یکی نوشت که من خانوادهء طوسم
یکی نوشت که اولاد اردشیر منم / یکی نوشت که از تخم وشمگیر منم
یکی نوشت که من از نتاج هوشنگم / یکی نوشت من از دودمان کوشنگم
یکی نوشت که من خسروی لقب دارم / یکی نوشت که من نادری نسب دارم
از این مقدمه معلوم شد که در تهران / به هر محله دو صد شاهزاده بود نهان
تمام نسل جم و کیقباد و اسکندر / تمام زادهء بهرام و بهمن و نوذ
رنه روزنامه که جای هزار تحمیل است / تمام صفحه پر از اسم و رسم فامیل است
خصوص صفحهء آخر که تا همی خوانی / کیانی است و مه آبادی است و ساسانی
به اسم و رسم پدرها لقب نهاده تمام / ولی نبرده ز مادر به هیچ وجهی نام
مگر که سلسلهء مادری نسب نبود / مگر به مادر خود مرد منتسب نبود
چه شد که اسم نسا کمتر از رجال شده / حقوق مادر بیچاره پایمال شده
من علیله که هستم درین دیار بلا / بود قلی پدرم نام مادرم زهرا
ولیک از پدر خویش عار دارم من / به نام مادر خود افتخار دارم من
از این به بعد به هر دفتر و به هر جایی / بود علامت فامیل بنده زهرائی
هزار اسم زنانه اگر کسی آورد / هزارمن به شیرین به رسم جایزه خورد
نموده ایم مهیا برای جایزه اش / هزار من به و صد من انار و خربز ه اش

هیچ نظری موجود نیست: