۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

چو شاعر برنجد بگوید هجا

علت اشتهارکمال الدین اسماعیل عبد الرزاق اصفهانی به خلاق المعانی، بکاربردن واژگانی است که خواننده پس از چند بار مطالعه معنای دقیق آنان را می فهمد. او اتابک سعدبن زنگی ورکن الدین مسعود پادشاهان زیادی را مدح گفته است.او در حیات شعر وشاعری اش چندان موفق نبود و اکثر اوقات پاداش مناسبی به او نمی دادند وحتی در برخی مواقع انعامی نیز نمی گرفت مثلا"وقتی یکی از بزرگان حاضر نشد که به او پاداشی بدهد این قطعه را برای او سرود:
بزرگوارا در انتظار بخشش تو/نمانده است مرا بیش از این شکیبایی
سه شعر رسم بود شاعران طامع را/یکی مدیح و دوم قطعهء تقاضا
ییاگر بداد ثنا و اگر نداد هجا/از این سه گانه دو گفتم دگر چه فرمایی؟
روزی آن ممدوح در هنگام عبور در کوچه متوجه شد که کمال الدین اسماعیل بر در خانه ایستاده است لذا با تعجب پرسید:تو که هر سه شعر خود را گفتی دیگر جه می خواهی ؟ شاعر حاظرجواب پاسخ داد :منتظر هستم که از دنیا بروی تا مرثیه ای برایت بگویم تا وراثت چیزی بدهند.
و لی باز هم دست خالی رف ،تا آنکه آن شخص در بستر بیماری افتاد و پس از آنکه خوب شد روزی کمال را دید و از او گله کرد که به عیادتش نیا مده است و کمال الدین گفت: فکر می کردم که از بستر بلند نمی شوی وداشتم مرثیه ات را تمام میکردم وممدوح خندید و دید شاعر بینوا از او سمج تر است لذا دستور داد صله مناسبی به او بدهند.

هیچ نظری موجود نیست: