۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

پایه پایه تا ملاقات خدا


در زمان مولوی عده ای از عالمان حسود و حراف به مولوی انتقاد کردند که سخنان و اندیشه های مثنوی عمق ندارد وحرفهای مهمی نیست . مولوی که اهل خرد و دانای کل بود در پاسخ آنها نوشت:
من نمی رنجم از این لیک این لگد
خاطر ساده دلی را پی کند
آنگاه دفاع می کند و جواب می دهد که قسمتی از آن در دفتر سوم مثنوی چنین است:
که ز قران گر نبیند غیر قال/ این عجب نبود ز اصحاب ضلال
کز شعاع آفتاب پرز نور/ غیر گرمی می نیابد چشم کور
نیست ذکر بحث و اسرار بلند/ که دوانند اولیا آن سو سمند
از مقامات تبتل تا فنا/ پایه پایه تا ملاقات خدا
شرح و حد هر مقام و منزلی/ که بپر زو بر پرد صاحب دلی
چون کتاب الله بیامد هم بر آن/ این چنین طعنه زدند آن کافران
که اساطیر ست و افسانه نژند / نیست تعمیقی و تحقیقی بلند
کودکان خرد فهمش می کنند/ نیست جز امر پسند و ناپسند
ذکر یوسف ذکر زلف پر خمش/ذکر یعقوب و زلیخا و غمش
ظاهرست و هر کسی پی می برد/ کو بیان که گم شود در وی خرد
گفت اگر آسان نماید این بتو/ این چنین آسان یکی سوره بگو
جنتان و انستان و اهل کار/ گو یکی آیت ازین آسان بیار

هیچ نظری موجود نیست: