۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

درد ایران بی دواست

محمد علی شاه که دیگر قدرت مقابله با مجاهدین را نداشت در زرگنده به سفارت روسیه پناهنده شد و خود را تحت حمایت دولتین روسیه و انگلستان قرار دادو سپس از طریق انزلی با کشتی به باکو رفت و از آنجا با تشریفات به بندر اودسا که محل اقامتش تعیین شده بود رفت.
اما محمد علی شاه مدتی بعد به اتفاق عده ای افسر روس بطور مخفیانه وارد ترکمن صحرا شد و سپس عازم تهران گردید که با مقابله جانانه مجاهدین وآزادیخواهان سراسر کشور بار دیگر شکست خورده وبه روسیه فرار می کند.که سید اشرف الدین قزوینی در خصوص کودتای نافرجام در شماره دهم نسیم شمال می نویسد:
دوش می گفت این سخن دیوانه ای بی بازخواست درد ایران بی دواست
عاقلی گفتا که از دیوانه بشنو حرف راست درد ایران بی دواست
مملکت از چها رسو در حال بحران و خطر چون مریض محتضر
با چنین دستور این رنجور مهجور از شفاست درد ایران بی دواست
پادشه بر ضد ملت ملت اندر ضد شاه زین مصیبت آه آه
چون حقیقت بنگری هم این خطا هم آن خطاست درد ایران بی دواست
هر کسی با هر کسی خصم است و بد خواه است و ضد گوید اورا مستبد
با چنین شکل ای بسا خونها هدر جانها هباست درد ایران بی دواست
صور اسرافیل زد صبح سعادت در دمید ملا نصرالدین رسید
مجلس و حبل المتین سوی عدالت رهنماست درد ایران بی دواست
با وجود این جراید خفته ای بیدار نیست یک رگی هشیار نیست
این جراید همچو شیپور و نفیر و کرناست درد ایران بی دواست
شکر می کردیم جمعی کارها مضبوطه شد مملکت مشروطه شد
باز می بینیم آن کاسه است و آن آش است وماست درد ایرا ن بی دواست
با خرد گفتم که آخر چارهء این درد چیست؟ عقل قاطع هم ریست
بعد آه ناله گفتا چاره در دست خداست درد ایران بی دواست
شیخ فضل الله یک سو آملی از یک طرف بهر ملت بسته صف
چار سمت توپخانه حربگاه شیخ ماست درد ایران بی دواست
هیچ دانی قصد قاطر چی در این هنگامه چیست؟ یاری اسلام نیست
مقصد اوساعت است و کیف و زنجیر طلاست درد ایران بی دواست
مسجد مروی پر از اشرار غارتگر شده مدرسه سنگر شده
روح واقف در بهشت از این مصیبت در عزاست درد ایران بی دواست
تو نپنداری قتیل دستهء قاطر چیان خونشان رفت از میان
وعده گاه انتقام اشقیا روز جزاست درد ایران بی دواست
اشرفا هر کس در این مشروطه جانبازی نمود رفعت و قدرش فزود
در جزا استبرق جنات عدنش متکاست درد ایران بی دواست

هیچ نظری موجود نیست: