در آخرین پنج شنبه اردیبهشت ماه 1384 "میهمان ماه" خانه شاعران ،بیزن ترقی بود.برخی از اساتید درباره هنر والای او مثل امین اله رشیدی،ساعد باقری،نوذر پرنگ و همایون خرم سخن گفتند.
استاد مشفق کاشانی در ادامه خاطره خود می نویسند:من هم درباره او حرف زدم.بیژن ترقی غزلی درباره من سروده بودند که آقای ساعد باقری خواندند:
جهان چو گیسوی او مجمع پریشانی است / به حال ساختن است و به کار ویرانی است
دریغ و درد کزان بزم عاشقانهء ما / نمانده است نشانی که زندگی فانی است
کنون که فصل بهار است و گل به جوش و خروش / زمان همدلی و حیرت است و حیرانی است
بیا که درد زپایم فکنده است ای دوست / چه جای صحبت آن عقده های پنهانی است
مرا که رفته ز خاطر گذشته ها که گذشت / دگر چه جای سخنگویی و سخندانی است
اگر چه عمر من و تو گذشت با غم عشق / هنوز مستی ما زان شراب روحانی است
به شوق دیدن رویت مگر ز پا خیزم / مرا جمال تو چون آیه های ربانی است
بگویم آنکه مرا دوست دارد از دل و جان / عزیز جان و دلم مشفق است و کاشانی است
استاد مشفق کاشانی در ادامه خاطره خود می نویسند:من هم درباره او حرف زدم.بیژن ترقی غزلی درباره من سروده بودند که آقای ساعد باقری خواندند:
جهان چو گیسوی او مجمع پریشانی است / به حال ساختن است و به کار ویرانی است
دریغ و درد کزان بزم عاشقانهء ما / نمانده است نشانی که زندگی فانی است
کنون که فصل بهار است و گل به جوش و خروش / زمان همدلی و حیرت است و حیرانی است
بیا که درد زپایم فکنده است ای دوست / چه جای صحبت آن عقده های پنهانی است
مرا که رفته ز خاطر گذشته ها که گذشت / دگر چه جای سخنگویی و سخندانی است
اگر چه عمر من و تو گذشت با غم عشق / هنوز مستی ما زان شراب روحانی است
به شوق دیدن رویت مگر ز پا خیزم / مرا جمال تو چون آیه های ربانی است
بگویم آنکه مرا دوست دارد از دل و جان / عزیز جان و دلم مشفق است و کاشانی است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر