علی اصغر خان اتابک یا همان امین السلطان رییس الوزرا عصر قاجاریه در ادب و شعر فارسی نیز متبحر بود.او تخلص "قدسی" در اشعارش بکار می برد.
روزی به انجمن ادبی سادات اخوی رفت و موسس انجمن "سید علی تقوی"(اخوی)از او خواست که شعری بخواند و اتابک قصید ه ای با مطلع زیر را شروع به خواندن کرد:
من نگویم که من سخندانم
بلکه در قالب سخن جانم
تا به این بیت رسید :
من نه مهمان ولقمه خوار کسم
کاینات است جمله مهمانم
آنگاه یکی از حضار بلند شد و با لحن مودبانه ای گفت :مکرر بفرمایید.اتابک پس از مکثی دوباره گفت:
من نه مهمان و لقمه خوار کسم کاینات است جمله مهمانم
آن مرد بلا فاصله گفت :
یکی از جمله کاینات منم خانهء میزبان نمی دانم
حاضران خندیدند و اتابک به او اشاره کرد و گفت در پایان مجلس بیا کارت دارم. در آخر مجلس از او اسم و شغلش را پرسید و مرد هم گفت اسمم حسین و بقال هستم . اتابک گفت که طبع شعر هم داری؟ مرد گفت: ای ! آبی روی دست شعرا می ریزم.اتابک از سخنان و حاضر جوابی مرد خوشحال شد وگفت این صد تومان را بابت صله آن بیت شعر بگیر و دوباره هم نزد ما بیا.
روزی به انجمن ادبی سادات اخوی رفت و موسس انجمن "سید علی تقوی"(اخوی)از او خواست که شعری بخواند و اتابک قصید ه ای با مطلع زیر را شروع به خواندن کرد:
من نگویم که من سخندانم
بلکه در قالب سخن جانم
تا به این بیت رسید :
من نه مهمان ولقمه خوار کسم
کاینات است جمله مهمانم
آنگاه یکی از حضار بلند شد و با لحن مودبانه ای گفت :مکرر بفرمایید.اتابک پس از مکثی دوباره گفت:
من نه مهمان و لقمه خوار کسم کاینات است جمله مهمانم
آن مرد بلا فاصله گفت :
یکی از جمله کاینات منم خانهء میزبان نمی دانم
حاضران خندیدند و اتابک به او اشاره کرد و گفت در پایان مجلس بیا کارت دارم. در آخر مجلس از او اسم و شغلش را پرسید و مرد هم گفت اسمم حسین و بقال هستم . اتابک گفت که طبع شعر هم داری؟ مرد گفت: ای ! آبی روی دست شعرا می ریزم.اتابک از سخنان و حاضر جوابی مرد خوشحال شد وگفت این صد تومان را بابت صله آن بیت شعر بگیر و دوباره هم نزد ما بیا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر